ژانر — دستی

او رازی دارد. یکی از زیردستانش طبق میل او عمل نمی‌کرد، بنابراین او را به خانه‌اش دعوت کرد تا او را تشویق کند و عملکردش را بهبود بخشد. متاسفانه، به نظر می‌رسد که زیردستش از راز کوچک او باخبر شده است.

ایچیرو تانی عاشق کافه‌های دختران همراهه و بیشتر حقوقش رو خرج اونجا می‌کنه. یه روز، اونقدر مست بود که تمام پول شرکتش رو پای دخترها ریخت. ایچیرو تصمیم گرفت به کوه‌ها فرار کنه. ماشینش تو یه طوفان برف سنگین خراب شد و مجبور شد کورمال کورمال راه بره و کمک بخواد. به زودی در مسافرخانه ایشیکان پناه گرفت. اونجا، ایچیرو با ریوری موناکاتا، صاحب‌خانه بیوه، دخترش ناکوتو، و خدمتکار خوشگلش، رن، آشنا شد. اون عادت‌های خودش رو تغییر نداد و تصمیم گرفت به هر قیمتی این زن‌های جذاب رو تسخیر کنه...

حالا که فکر می‌کنم... رفتن به خونه‌ی یه زن غریبه، ایمنه؟ شاید... هرچیزی... منتظرم باشه.

این بار قهرمان ما هم آنت و هم لیلیانا رو به‌دست می‌آره، و حتی همزمان!

یوتا یامانو و شینومیا ناتسوها با هم قرار می‌گذارند. اما به نظر می‌رسد یوتا از رابطه‌ی پنهانی ناتسوها که رضایت بیشتری نسبت به رابطه‌اش با او برایش دارد، بی‌خبر است.

بعد از مشکلاتی که با شوهر عوضی‌اش داشت، خواهر شوهرش با بچه‌ی کوچیکش مجبور شد به خانه‌ی پدری برگردد. عادت داشت که هر جا دلش می‌خواست سینه‌هاش رو بیرون بذاره و بالاخره یه شب که هر دو مست بودن، شوهرش بهش حمله کرد. انگار شوهرش باید یه مدت صبر کنه تا بتونه بچه‌ی دیگه ای داشته باشه!

مینامی، خواننده‌ی کودک، با شوجی، پدرِ مجردی که با او قرار می‌گذارد، رابطه‌ی پنهانی دارد. آن‌ها به‌عنوان زن و مرد عاشق هم هستند و وقتی تنها هستند از عشقشان لذت می‌برند. اما ادامه‌ی این رابطه‌ی مخفیانه بالاخره توجه‌های جنجالی را به سمتشان جلب می‌کند! فصل دوم داستان عشقی آن‌ها آغاز شده است!

شوجی فوجیموتو، پدر تنها و بیوه‌ای که آرزوی نویسندگی کتاب‌های مصور را دارد، با مینامی تاکاساکی، خواننده‌ی آیدل برنامه‌ی آموزشی کودکان «بیا با خواننده‌ی مونثمون بخونیم! (O-nee-san to Uta-ou!)»، بیرون از محل کارش آشنا می‌شود. مینامی به عنوان یک آیدل تلویزیونی برای کودکان، در زندگی شخصی‌اش تنهاست و اجازه ندارد عاشق شود. هرگونه رسوایی کاملا ممنوع است. و اینگونه، داستان عاشقانه‌ی یک مرد بالغ با یک خواننده‌ی مشهور آغاز می‌شود.

او شاگرد اول کلاس بود و در همه درس‌ها، از جمله ورزش، نمره عالی می‌گرفت؛ اما به اندازه‌ای کم‌هوش بود که طعمه‌ی شهوت مربی دو و میدانی‌اش شود.

بیش از صد سال پس از تاسیسش، این کشور به اوج شکوفایی و تباهی رسیده است. در حالی که ملکه‌ی حاکم بر این ملت روزهایش را صرف لذت‌های جسمی، ذهنی و روحانی می‌کند... سایر ملت‌هایی که این فسادها را بر نمی‌تابند، با هم متحد شده و «اتحاد مقدس» را تشکیل می‌دهند تا برای جنگ با ملکه آماده شوند.

آخرین تعطیلات تابستانی‌شان بود... با پایان یافتن همه چیز و شروع آتش‌بازی، او تصمیم گرفت بالاخره آن قدم آخر را بردارد...

⚠️ رد: متن حاوی نشانه‌های مبهم سنی است (معلم و دانش‌آموز) و قابل ترجمه نیست.

⚠️ رد: متن حاوی نشانه‌های زیر ۱۸ سال/مبهم است و قابل ترجمه نیست.

اون هنوز بکره بود... اما برنامه‌ریزی کرده بود که اولین تجربه‌شو تو دانشگاه داشته باشه... بالاخره فرصتش رسیده بود! اما یه جوری گیر نانا-سنپای افتاد... دختری که از حد و اندازه‌اش خیلی بالاتر بود!؟ "دنبال یه دوست با مزایایی هستم، می‌خوای بریم خونتون؟" برچسب‌ها: سکس کالج، رابطه جنسی توافقی

من هیچ‌وقت نتونستم از قدرت جادوم تو بچگی استفاده کنم... پس پدر و مادرم منو فرستادن پیش یه زوج تا ببینن می‌تونن کمکی کنن. خب، معلوم شد که من واقعا قدرت‌های جادویی دارم، اما انقدر وحشی و غیرقابل کنترلن که مجبورم کارای خاصی انجام بدم تا اونا رو تحت کنترل نگه دارم... برچسب‌ها: جادو، شهوت، کنترل

او همکلاسی محبوب و خوش‌قیافه‌ای است؛ دختری دست‌نیافتنی که او پنهانی عاشقش است. شب هنگام، موقعی که بیرون هستند، می‌بیند که او با چند مرد درگیر است. وانمود می‌کند بی‌تفاوت است و سعی می‌کند از کنارشان رد شود، اما بعد تصمیم می‌گیرد میانجی‌گری کند. هر دو دست در دست هم از آن جا فرار می‌کنند. حالا انگار چیزی در مورد او... فرق کرده است. برچسب‌ها: عاشقانه، درام، هیجان

⚠️ رد: متن حاوی نشانه‌های مبهم نسبت خانوادگی (خواهر بزرگتر) است و قابل ترجمه نیست.

روزها زندگی معمولی‌ای داره... اما شب‌ها وارد رویاها می‌شه و سعی می‌کنه شیاطینی رو که به بدبخت‌ها چسبیدن، بیرون کنه. به نظر می‌رسه بعضی از این شیاطین انرژی زیادی ذخیره کرده باشن! برچسب‌ها: فانتزی، اروتیک، ترسناک

⚠️ رد: متن حاوی نشانه‌های زیر ۱۸ سال/مبهم است و قابل ترجمه نیست.

یک روز، یوتا وقتی به خانه‌اش در روستای زادگاهش برمی‌گردد، می‌بیند آکیه، دوست دوران کودکی‌اش، برگشته است. آکیه در توکیو به عنوان خدمتکار کار می‌کند و یوتا شروع می‌کند به او را از زاویه‌ای کاملا متفاوت نگاه کند. برچسب‌ها: دوستی، شهوت، روستایی، شهری