در پی مرگ مادربزرگش، قهرمان داستان در این دنیا تنها می‌ماند. دختری هم‌سن او، از خانواده‌ای ثروتمند و مدیر یک مدرسه دخترانه، دست یاری به سویش دراز می‌کند و فرصتی دوباره برای شروع به او می‌دهد. او که جایی برای رفتن ندارد، یونیفرم دخترانه می‌پوشد و زندگی در خوابگاه دختران را آغاز می‌کند. اما تمام بانوانی که با او زندگی می‌کنند، کمی غیرعادی هستند. "شورت‌هام رو کجا گذاشتم... فکر کنم امروز باید بدون شورت برم..." "همین الان برات میارم! اگه اینجوری بری بیرون دردسر میشه که!؟" قرار بود زندگی جدیدش با ساکنان آکادمی، شروعی تازه باشد، اما معلوم نیست چه کسی از چه کسی مراقبت می‌کند!؟

برگرفته از بازی‌ای از سافت سیرکل کورِژ.

بر اساس مانگایی از آیوُمو شوجی.

به ته این چاه نگاه کن و تمام خواسته‌هایت را پیدا کن؟! چه چرند بی‌معنایی…

**حمام مختلط چشمه‌های آب گرم** کائده اندو چشمه‌های آب گرم را بیشتر از عشق، مد و درس خواندن دوست دارد. او تصمیم می‌گیرد برای استفاده از چشمه‌های آب گرم معروف "مینکورا اونسن" به آنجا سفر کند. با این تصور که حمام مخصوص بانوان است، بی‌درنگ وارد می‌شود، اما با ورود سه مرد مسن غافلگیر می‌شود. سعی می‌کند خونسردی‌اش را حفظ کند، اما در نهایت از شدت گرما بی‌حال می‌شود و این به مردان مسن اجازه می‌دهد از بدن ساده‌لوح کائده سوءاستفاده کنند. **زمان نظافت** میوا وسواس تمیزی دارد و تحمل اینکه کسی به او دست بزند را ندارد. این موضوع همکلاسی‌هایش را ناراحت می‌کند و آن‌ها نقشه‌ای برای انتقام از او می‌کشند. او که در زباله پوشانده شده و از هر دو طرف، دو نفر دو نفر، در او فرو می‌کنند، توسط همکلاسی‌هایش کثیف می‌شود و آن‌ها انتقام خود را می‌گیرند.

⚠️ رد: متن حاوی نشانه‌های زیر۱۸ سال/مبهم است و قابل ترجمه نیست.

تاتسویا، قهرمان داستان ما، زندگی معمولی‌ای داشت؛ یک شیفته‌ی بازی‌های ویدیویی و در کل، پسری کاملاً معمولی. یک روز، در کوچه‌ای با دختری سبزه روبرو شد که مورد حمله‌ی سگ‌ها قرار گرفته بود... اتفاقی به اتفاق دیگر منجر شد و در نهایت، دختر پیش او زندگی کرد، چون جای دیگری برای رفتن نداشت... او که چیزی از خودش نداشت، تنها به یک راه برای تشکر از مهربانی‌اش فکر می‌کند...

اقتباسی از مانگای «ایکنای کوتو» اثر یوو میزوهارا.

متن ترجمه شده: بر اساس بازی بزرگسالان ساخته شده توسط Marine. کوتارو هر روز سخت در یک ایستگاه تلویزیونی به عنوان دستیار کارگردان کار می کند. با این حال، زندگی او زمانی تغییر می کند که موافقت می کند در یک برنامه تلویزیونی جدید با آیا شرکت کند - کسی که یک مجری تلویزیونی مشهور است؛ اما او دائماً او را مسخره می کند. یک روز، کوتارو نقشه انتقام می کشد و مخفیانه اسپرم خود را به قهوه آیا اضافه می کند. او آن را می نوشد، بی خبر از همه چیز، سپس بعد از کار از او می پرسد: "چه چیزی به قهوه من اضافه کردی؟ طعم متفاوتی داشت." او خجالت زده شد اما اعتراف کرد. با کمال تعجب آیا پاسخ داد: "امروز حس خیلی خوبی داشتم. فکر نمی کردم چنین قهوه ای کمک کند...". بدین ترتیب زندگی کوتارو با یک مجری تلویزیونی زیبا آغاز می شود.

چرا با خواهرهای بزرگ‌تر لوس و نازپرورده‌تون تو یه دنیای دیگه زندگی نمی‌کنید؟ نسخه‌ی انیمیشنی از یه اثر فوق‌العاده محبوب که به‌طور کامل از روی بازی کامپیوتری بزرگسالان برند «سیل سافت +1» ساخته شده و همزمان با بازی منتشر می‌شه! «الفِ هونواکا» و «خواهر حیوان‌گوش». از سکس شیرین و لطیف با دو تا خواهر بزرگ‌ترتون تا دلتون بخواد لذت ببرید. [نسخه‌ی محدود تولید اول] - کاور و پد موس ویژه طراحی شده توسط آقای جول داستان: «سلام آی-چان. این دنیای چیزها، چطور یه کم توضیح بدم؟» خواهرهای بزرگ‌تر ماجراجویی که از یه دنیای دیگه اومده بودن، وقتی تو کوهستان پشتِ خونه توسط یه هیولا مورد حمله قرار گرفتم، به دادم رسیدن. آریا، یه الف خیلی شاد و اجتماعی، و لولو، یه حیوان‌نما که یه کم خجالتیه ولی واقعا مهربونه. به نظر می‌رسه این دو نفر مشکل دارن چون راهی برای برگشتن به دنیای اصلی‌شون ندارن و جایی برای موندن هم ندارن. «اگه جایی برای رفتن نداری، بیا پیش ما!» از مامانم خواستم یه خونه‌ی قدیمی که دیگه ازش استفاده نمی‌کنیم رو به من قرض بده، فقط برای کمک به این دو نفر که به کمک نیاز داشتن…

پلاتینیوم کیس یه گروه آیدل جدیده که از سه دختر تشکیل شده: تاکانو آیاکا، کامی ماکی و اوییزومی ماینا. برادر بزرگتر آیاکا مدیر برنامه‌هاشونه. اون یه منحرف بزرگ هم هست! وقتی قبل از یه اجرای زنده بزرگ گم میشه، همه‌شون حسابی نگران میشن. وقتی پیداش میکنن، کمتر از یه ساعت به اجرا مونده... اما اون یه راه حل داره که حال همه رو خیلی بهتر کنه!

⚠️ رد: متن حاوی نشانه‌های زیر ۱۸ سال/مبهم است و قابل ترجمه نیست.

⚠️ رد: متن حاوی نشانه‌های زیر ۱۸ سال/مبهم است و قابل ترجمه نیست.

کازاما، جوانی هیز، خنگ، اما خوش‌قلب است که عاشق مبارزه است. ناگهان، به نمایندگی از مدرسه‌ی دختران مبارزه‌ی اصلی، موسسه‌ی سنت ورسوس، به او مسئولیت پزشک بهداشت عمومی سپرده می‌شود. موسسه‌ای که تخصصش فقط در سلاح، آمادگی جسمانی و مبارزه است و مدیریت توسعه هم جزو قوانین مدرسه است. به عبارت دیگر، او باید به بهانه‌ی قوانین مدرسه، نوعی آزار جنسی بر اساس "اندازه‌گیری بدن" انجام دهد. سنت ورسوس، موسسه‌ای که به طرز معجزه‌آسایی با حضور تعداد زیادی از دوستان دوران کودکی به کار خود ادامه می‌دهد. هدف ما این است که با اندازه‌گیری بدن، مدرسه را کنترل کنیم تا در دنیای مبارزه به اوج برسیم. اگر "مقاومتی" وجود داشته باشد، باید جامعه‌ی مبارزه و مدرسه را فتح کنیم. در حالی که صفحه‌ای از یک فوتوبوک از بت‌های سینه‌گنده را ورق می‌زند که همین الان داشت تماشا می‌کرد، در برابر غروب آفتابی که از پرده عبور می‌کرد، بالاخره با قاطعیت قسم می‌خورد که آلت تناسلی‌اش را با حرارت به کار گیرد!! اما سوال اینجاست... آیا واقعاً جواب می‌دهد؟

بر اساس مانگای اروتیک اثر شیومانکی.

بر اساس مانگایی از ارکت ساوارو.

ایوری میناکامی از کودکی عاشق کیریا کنتو شد و بیش از هر چیز می‌خواست همسرش باشد. کنتو هم همین حس را به ایوری داشت. اما وقتی کنتو نزدیک بود توسط یک هیولا کشته شود، به ایوری گفته می‌شود که تنها راه نجات او این است که با مردان دیگر رابطه جنسی داشته باشد تا به عنوان یک دختر جادویی قدرت بیشتری به دست آورد.

داستان جدید مجموعه‌ی «آیری» سه شخصیت اصلی را در حال وفق دادن خود با رابطه‌ی آزادانه‌ی بزرگسالانه‌شان نشان می‌دهد. این وضعیت آرام، زمانی به هم می‌ریزد که کایاکو (華代子)، مادر آیری و مارینا، برمی‌گردد و به دنبال «بازسازی» رابطه‌اش با ناپدری‌شان است، بی‌خبر از اینکه او با دو دخترش رابطه‌ی جنسی دارد. از طرفی، ناپدری رفتارش با آیری، که رابطه‌شان را با یک دختر جوان دیگر به چالش کشیده، هر روز بدتر و آزاردهنده‌تر می‌شود.

بر اساس مانگای بزرگسالانه‌ای از میدوری نو روپه.

داستان به رابطه کاری دو همکار، یوکوهاشی رنا، کارمند اداری، و هاچییا ریوهی، تاجر، می‌پردازد. یوکوهاشی در محل کارش زنی معمولی و بی‌خاصیت به نظر می‌رسد، اما وقتی بیرون از اداره لباس‌هایش را عوض می‌کند به زنی فوق‌العاده زیبا تبدیل می‌شود. هاچییا با دیدن دگرگونی یوکوهاشی، ناخواسته جمله‌ای می‌گوید که شبیه دعوت به آشنایی بیشتر است – بدون اینکه متوجه باشد جلوی یک هتل عشقی ایستاده‌اند.