متن ترجمه شده:
وقتی میشیرو کوچک بود، نیمی از روحش توسط یک خدای دنداندار خورده شد. از آن زمان به بعد، او مجبور بوده با ارواحی به نام کوتوواری که در تاریکی روح افرادی که با او نسبت دارند، مهم نیست چقدر دور، زندگی میکنند، دست و پنجه نرم کند.
کوتوواریها تکههای روحی هستند که از رنج یک شخص ایجاد میشوند و معمولاً فقط توسط همان فرد قابل دیدن، شنیدن و لمس کردن هستند. حتی اگر کوتوواری نابود شود، تا زمانی که علت رنج برطرف نشود، به طور مداوم دوباره ظاهر میشود. کمی پس از انتقال به مدرسهای در یک شهر توریستی با پیشینه تاریخی غنی، میشیرو با یک کوتوواری مواجه میشود و تصمیم میگیرد صاحب آن را پیدا کند.
با این حال، فقط یک کوتوواری وجود ندارد، زیرا بسیاری از دختران دیگر نیز رنجهای خود را در دل دارند.