ژانر — آهگائو

بر اساس بازی توسط والکریا.

اوکینو کازوکی دانشجویی عادی است که از زندگی آرام و باثبات خود راضی است. دو دختر مهم در زندگی او وجود دارند: خواهرش، رینکا و دوست دوران کودکی‌اش، ساکوراگی اوتومه. اوتومه که یک سال از او بزرگتر است، زیباست و رویای هر پسری در مدرسه. اگرچه اوتومه و کازوکی زوج نیستند، آن‌ها دائماً با هم وقت می‌گذرانند و خیلی خوب با هم کنار می‌آیند. در واقع، کازوکی معتقد است که تا زمانی که اوضاع به همین منوال پیش برود، آن دو در نهایت به عنوان یک زوج با هم خواهند بود و حتی ازدواج خواهند کرد.

بر اساس یک بازی دوجین اثر اورک‌سافت.

بر اساس بازی اثر Lune.

بر اساس بازی اروتیک ساخته‌ی Erectlip.

تویسکا از سر زدن به شهرهای محلی و تخلیه منی روستاییان لذت می‌برد. همه چیز به خوبی پیش می‌رود تا اینکه با تئو، قهرمان افسانه‌ای که مقدر شده او را شکست دهد، روبرو می‌شود. تئو یک شوتای بامزه است و به طرز اعتیادآوری در سکس ماهر است. حالا تویسکا دیگر مطمئن نیست که آیا می‌خواهد او را بکشد یا برای خودش نگه دارد.

بر اساس اروگه‌ای از آلیس سافت. در روستایی دورافتاده در اعماق کوه‌ها، خانه‌ای با یک رئیس به نام کوجیرو قرار دارد. رازهایی در این خانه ظاهراً پنهان شده‌اند. روستا مدتی است که با نرخ پایین زاد و ولد دست و پنجه نرم می‌کند و به عنوان راهی برای از بین بردن آن، رئیس روستا زنانی را از خانواده کامیشیرو تهیه کرده است. این روش به عنوان "جشن" شناخته می‌شد. قهرمان داستان، مامورو، و "خواهر بزرگترش"، کوتونه، تنها بازماندگان یک آتش‌سوزی بزرگ در ده سال قبل بودند. آن‌ها بی‌خانمان بودند و توسط خانواده کامیشیرو پذیرفته شدند. با این حال، کوتونه به عنوان دختر بزرگتر پذیرفته شد و مامورو به یک خدمتکار تبدیل شد. "جشن" به زودی فرا رسید و تصمیم گرفته شد که از کوتونه استفاده شود. کوتونه این را می‌پذیرد، به دلیل مسئولیتی که نسبت به خانواده و مامورو احساس می‌کند. مامورو، که از حقایق جشن آگاه است، از روی ناچاری با آن همکاری می‌کند... اما.

Yuu and Natsuki met in the hot sun, during that unforgettable summer vacation... Was it a dream, or...? It was a bittersweet love story?

ترجمه: یک مدرسه درگیر یک رویداد عجیب می‌شود که در آن یک دختر هر ماه به یک آسایشگاه تبدیل می‌شود.

ترجمه: همه رئیس شورای دانش‌آموزی را به عنوان دختری بی‌نقص می‌بینند، اما چیزی که نمی‌دانند این است که تفریح مورد علاقه‌اش، سکس دهانی با برادر کوچکترش است. از آنجایی که والدینشان همیشه در سفر هستند، آنها این خواسته را اغلب و به روش‌های مختلف برآورده می‌کنند.

بر اساس یک بازی دوجین از Orcsoft. سایکی یاسوئو یک کارمند اداری 45 ساله است. بعد از 20 سال زندگی مشترک، همسرش درخواست طلاق داد و او را ترک کرد. اکنون، افسرده، شب‌ها را به تنهایی به نوشیدن می‌گذراند، تا اینکه یک شب دختری از آکادمی سنت ماریان به او نزدیک می‌شود و به دنبال یک مشتری می‌گردد.

بر اساس مانگای بزرگسالان اثر یاسویی ریوسوکه. داستانی درباره مدرسه‌ای که در آن یک پسر سادیست و یک دختر مازوخیست رابطه جنسی زیادی دارند.

بر اساس مانگایی از ارکت ساوارو.

بر اساس مانگایی از ارکت ساوارو. میو عاشق هاروکا، رئیس شورای دانش‌آموزی شده بود. میو با عمل به احساساتش، نامه‌ی عاشقانه‌ای برای هاروکا فرستاد، بی‌خبر از اینکه عواقب این کار چه خواهد بود. داستانی پیچیده از خیانت، انتقام و عشق آغاز می‌شود...

بر اساس مانگای شهوانی اثر شیواسو نو اوکینا. آیانو-سنسی عشق لزبین را با یکی از دانش‌آموزانش کشف کرده است. روزی، او چیز باورنکردنی‌ای در زباله‌های باشگاه علوم غریبه پیدا می‌کند - تصویری از یک دختر با اندام تناسلی مردانه. او که مصمم است یکی از آن‌ها را برای خودش داشته باشد، باید تحمل کند که ۱۰۰ بار داخلش آبش (منی) ریخته شود...

سینه های بزرگ عین عدالته! زن های جاافتاده فانتزی منن! چرا اینقدر تحریک کننده درستشون می کنن؟ همینجوری که راه میرن دارن فرمون هاشون رو پخش می کنن. شعارشون هم اینه: "هر کاری دلت میخواد بکن." اگه این وضع هر روز ادامه داشته باشه، دیگه بدنم دووم نمیاره. اگه اینطوریه، بهتره از این آپارتمان اسباب کشی کنم و یه زندگی دانشجویی درست و حسابی رو شروع کنم. و درست همون روزی که این تصمیم رو گرفتم، یه مدیر جدید برای آپارتمان از راه رسید.

برگرفته از یک بازی بزرگسالانه از شرکت مارین.

برگرفته از بازی اروتیک شرکت تینکر بل.

آراتا آسائوکا با پدر پست و خودشیفته‌اش و برادر بزرگترش زندگی می‌کند. خانه‌ای با سه مرد. آراتا یک فرزند نامشروع بود. او که فقط رابطه‌ای خونی و سست با مردی داشت که او را به این دنیا آورده بود، مانند یک انسان درجه‌دو با او رفتار می‌شد. آراتا که جایی برای رفتن نداشت، سال‌ها از بی‌رحمی پدر و برادرش رنج کشید. سال‌ها، به خاطر غریبه‌ها لبخند زورکی زد و تظاهر به خوشحالی کرد... یک روز با دختری آشنا شد که به او امید داد. اسمش کوهارو هینوموتو بود. او پرتوی از آفتاب بود. بودن با کوهارو به آراتا حس خوبی می‌داد و عمیقاً عاشقش شد. او شروع کرد به باور اینکه زندگی‌اش می‌تواند بهتر شود. آراتا تصمیم گرفت که از خانه برود و با او زندگی کند. حتی بدون پول هم می‌توانستند از پسش بربیایند. هر چیزی بهتر از وضعیتی بود که الان داشت. آراتا در قلبش می‌دانست که می‌تواند یک خانواده گرم و دوست‌داشتنی با کوهارو تشکیل دهد. اگر فقط می‌توانست از آن خانه برود... قبل از اینکه خانواده‌ی پستش همه‌چیز را خراب کنند.

بر اساس مانگای بزرگسالانه‌ای از میدوری نو روپه.