خلاصه داستان
یک زوج متاهل صاحب یک کافهاند، اما شوهر در حال حاضر در بیمارستان بستری است. زن از صاحبخانه التماس میکند که برای اجاره این ماه صبر کند. صاحبخانه که تظاهر به آدم خوبی بودن میکند، از این موقعیت سوءاستفاده کرده…
مطالعه کاملیک زوج متاهل صاحب یک کافهاند، اما شوهر در حال حاضر در بیمارستان بستری است. زن از صاحبخانه التماس میکند که برای اجاره این ماه صبر کند. صاحبخانه که تظاهر به آدم خوبی بودن میکند، از این موقعیت سوءاستفاده کرده…
مطالعه کاملبرای اطلاع از جدیدترین آدرسها و اعلانها، به کانال تلگرام بپیوندید.
یک زوج متاهل صاحب یک کافهاند، اما شوهر در حال حاضر در بیمارستان بستری است. زن از صاحبخانه التماس میکند که برای اجاره این ماه صبر کند. صاحبخانه که تظاهر به آدم خوبی بودن میکند، از این موقعیت سوءاستفاده کرده و او را باجگیری میکند. در حین کار، باسن او را لمس میکند و وقتی زن مقاومت میکند، در گوشش زمزمه میکند: «میخوای از اینجا محافظت کنی، مگه نه؟». زن تبدیل به محلی برای تخلیه عقدههای جنسی او میشود.
مینامی به تازگی به عنوان یک زن متاهل به صورت پارهوقت شروع به کار کرده است. به مناسبت ورود او، همکارانش یک جشن خوشآمدگویی برگزار میکنند که در آن مینامی حسابی مست میکند. مدیر، بقیه کارمندان را به خانه میفرستد و شروع به لمس و برهنه کردن مینامی میکند که از هوش رفته است. آلت تناسلی متورم خود را وارد بدن او کرده و او را به شدت میکند. در حین سکس، تلفن مینامی زنگ میخورد، تماسی از طرف شوهرش، و او بیدار میشود. زن که نمیتواند تشخیص دهد خواب میبیند یا این واقعیت است، کاری از دستش برنمیآید جز اینکه تحمل کند.