خلاصه داستان
از زمان مدرسه، همیشه به معلم زنش فکر میکرد و آرزو داشت چه کارهایی با او بکند... اندام ظریف، صورت کودکانه و اندامهایی که به قد و قامتش نمیخورد. در قطاری شلوغ، به سمت قربانیاش دست دراز کرد.
مطالعه کاملاز زمان مدرسه، همیشه به معلم زنش فکر میکرد و آرزو داشت چه کارهایی با او بکند... اندام ظریف، صورت کودکانه و اندامهایی که به قد و قامتش نمیخورد. در قطاری شلوغ، به سمت قربانیاش دست دراز کرد.
مطالعه کاملبرای اطلاع از جدیدترین آدرسها و اعلانها، به کانال تلگرام بپیوندید.
از زمان مدرسه، همیشه به معلم زنش فکر میکرد و آرزو داشت چه کارهایی با او بکند... اندام ظریف، صورت کودکانه و اندامهایی که به قد و قامتش نمیخورد. در قطاری شلوغ، به سمت قربانیاش دست دراز کرد.