خلاصه داستان
ایچیرو تانی عاشق کافههای دختران همراهه و بیشتر حقوقش رو خرج اونجا میکنه. یه روز، اونقدر مست بود که تمام پول شرکتش رو پای دخترها ریخت. ایچیرو تصمیم گرفت به کوهها فرار کنه. ماشینش تو یه طوفان برف سنگین خراب…
مطالعه کاملایچیرو تانی عاشق کافههای دختران همراهه و بیشتر حقوقش رو خرج اونجا میکنه. یه روز، اونقدر مست بود که تمام پول شرکتش رو پای دخترها ریخت. ایچیرو تصمیم گرفت به کوهها فرار کنه. ماشینش تو یه طوفان برف سنگین خراب…
مطالعه کاملبرای اطلاع از جدیدترین آدرسها و اعلانها، به کانال تلگرام بپیوندید.
ایچیرو تانی عاشق کافههای دختران همراهه و بیشتر حقوقش رو خرج اونجا میکنه. یه روز، اونقدر مست بود که تمام پول شرکتش رو پای دخترها ریخت. ایچیرو تصمیم گرفت به کوهها فرار کنه. ماشینش تو یه طوفان برف سنگین خراب شد و مجبور شد کورمال کورمال راه بره و کمک بخواد. به زودی در مسافرخانه ایشیکان پناه گرفت. اونجا، ایچیرو با ریوری موناکاتا، صاحبخانه بیوه، دخترش ناکوتو، و خدمتکار خوشگلش، رن، آشنا شد. اون عادتهای خودش رو تغییر نداد و تصمیم گرفت به هر قیمتی این زنهای جذاب رو تسخیر کنه...