خلاصه داستان
او با نفرین سینههای بسیار بزرگ به دنیا آمد؛ سینههایی که بیوقفه شیر ترشح میکردند و همیشه باعث خجالت و ناراحتیاش بودند... تا اینکه با همکلاسی خاصی آشنا شد که برای این «مشکل» او نقشههای دیگری در سر داشت!
مطالعه کاملاو با نفرین سینههای بسیار بزرگ به دنیا آمد؛ سینههایی که بیوقفه شیر ترشح میکردند و همیشه باعث خجالت و ناراحتیاش بودند... تا اینکه با همکلاسی خاصی آشنا شد که برای این «مشکل» او نقشههای دیگری در سر داشت!
مطالعه کاملبرای اطلاع از جدیدترین آدرسها و اعلانها، به کانال تلگرام بپیوندید.
او با نفرین سینههای بسیار بزرگ به دنیا آمد؛ سینههایی که بیوقفه شیر ترشح میکردند و همیشه باعث خجالت و ناراحتیاش بودند... تا اینکه با همکلاسی خاصی آشنا شد که برای این «مشکل» او نقشههای دیگری در سر داشت!