برچسب — رابطه با محارم

چند ماهی از زمانی که کیوشی کارش را رها کرد تا رویای شیرینی‌فروشی در حومه‌ی توکیو را محقق کند، می‌گذرد. او می‌خواست باقی عمرش را به تماشای دختربچه‌ها بگذراند. نقشه‌اش با موفقیت پیش رفت، بچه‌های مدرسه‌ی نزدیک هر روز به مغازه‌اش سر می‌زدند و مثل دوست با او خوش و بش می‌کردند. اما، کمی بعد از شروع تعطیلات تابستانی، اتفاقی برای بعضی از مشتری‌هایش افتاد. این‌گونه تعطیلات تابستانی او آغاز می‌شود.

⚠️ رد: متن حاوی نشانه‌های زیر ۱۸ سال/مبهم است و قابل ترجمه نیست.

یوتا تعطیلات تابستونی‌اش رو تنها در خانه، همراه با دخترعمویش «کی»، مشغول درس خوندن بود. اما سر به‌سر گذاشتن‌های «کی» باعث شد میل پنهانی بین اون‌ها ناگهان شعله‌ور بشه. به جای ادامه‌ی درس، شروع کردن به «مطالعه‌ی همدیگه»... و بعد از رد کردن اون خط قرمز، تلاش کردن احساساتشون رو با هم آشتی بدن.