خلاصه داستان
بخش اول: "برو برام از نونوایی ناهار بخر!" این را سر همکلاسیاش داد زد. او هم با خجالت قبول کرد، اما گفت که دارد کمی تند میرود و یکی دیگر از همکلاسیهایشان هم حرفش را تایید کرد. غافل از اینکه…
مطالعه کاملبخش اول: "برو برام از نونوایی ناهار بخر!" این را سر همکلاسیاش داد زد. او هم با خجالت قبول کرد، اما گفت که دارد کمی تند میرود و یکی دیگر از همکلاسیهایشان هم حرفش را تایید کرد. غافل از اینکه…
مطالعه کاملبرای اطلاع از جدیدترین آدرسها و اعلانها، به کانال تلگرام بپیوندید.
بخش اول:
"برو برام از نونوایی ناهار بخر!" این را سر همکلاسیاش داد زد. او هم با خجالت قبول کرد، اما گفت که دارد کمی تند میرود و یکی دیگر از همکلاسیهایشان هم حرفش را تایید کرد. غافل از اینکه این فقط بهانهای بود تا در دستشویی برای فعالیتهای فوق برنامه همدیگر را ملاقات کنند و اینکه او دیگر در کلاس جق نزند...
بخش دوم:
دوست دخترم عاشق شیرینیجاته... و بعد از اینکه دل سیر خورد، سعی میکنه از من به عنوان ابزاری برای سوزاندن کالری استفاده کنه... با سکس... کم کم دارم از این جلسات مداوم روزانه خسته میشم...