خلاصه داستان
اسم او کارکی تسونهتاکا است. او به مدت ۲۰ سال تمام، به اصطلاح افسر امنیتی خانهاش بوده. در واقع او فقط یک گوشهگیر است. من با پدرش دوباره ازدواج کردم و دو دخترم، سایاکا و خواهر کوچکترش یوکی را آوردم…
مطالعه کاملاسم او کارکی تسونهتاکا است. او به مدت ۲۰ سال تمام، به اصطلاح افسر امنیتی خانهاش بوده. در واقع او فقط یک گوشهگیر است. من با پدرش دوباره ازدواج کردم و دو دخترم، سایاکا و خواهر کوچکترش یوکی را آوردم…
مطالعه کاملبرای اطلاع از جدیدترین آدرسها و اعلانها، به کانال تلگرام بپیوندید.
اسم او کارکی تسونهتاکا است. او به مدت ۲۰ سال تمام، به اصطلاح افسر امنیتی خانهاش بوده. در واقع او فقط یک گوشهگیر است. من با پدرش دوباره ازدواج کردم و دو دخترم، سایاکا و خواهر کوچکترش یوکی را آوردم تا با او و پدرش زندگی کنند. با این حال، تسونهتاکا این را خوشایند نمیداند. او برای ما دردسر درست میکند و سعی میکند ما را وادار به ترک خانه کند. هدف او یوکی است. به نظر میرسد او اخیراً در اتاقش مشغول کاری است. ظاهراً نگران سایز سینههایش است، اما او به اندازه کافی زیبا هست. وای نه، تسونهتاکا با چهرهای ترسناک به او خیره شده. احساس میکنم این اتفاق قبلاً هم افتاده… آیا فقط دارم توهم میزنم؟ ای کاش آن تصمیم را در آن مکان و زمان میگرفتم…